با عرض سلام و وقت به خیربنده دانشجوی ارشد برق قدرت...
ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 24 ساله )
با عرض سلام و وقت به خیر
بنده دانشجوی ارشد برق قدرت 24ساله هستم.اصلا توانایی کنترل ذهنم رو ندارم و این خیلی آزارم میده 2سال پیش اصلا اینجوری نبودم واین مشکلم از 2سال قبل شروع شد والان خیلی شدت گرفته .اصلا خواب آرومی ندارم و ذهنم بسیار شلوغه نمی دونم چجورس کنترلش کنم و آروم بشه و اینکه هر چیزی هم تو ذهنم رخ میده (مثلا اینکه انقدر از دست شخصی اعصابم به هم ریخته و انتهای بحث به مشاجره ختم میشه)در واقعیت مثلا2 یا3 روز بعد دقیقا رخ میده.روابطم دچار تنش شده و خیلی زود از کوره در می روم.همیشه استرس دارم و می ترسم آینده بدی داشته باشم و هم خودم و هم بقیه رو بدبخت کنم.قدرت تصمیم گیری هم ندارم به خاطر ترس شدیدی که دارم.این ترس و وحشتم اصلا اجازه نمیده پیش برم .خیلی ها با راهنمایی های من به نتایج خوبی رسیدند.همش ترس ترس از پذیرفته نشدن در جمع هم کلاسی ها،ترس از توپوق زدن،ترس از کم آوردن در مباحث علمی و ترس از.......شرایط خوب کاری و تحصیلی و...به خاطر استرس و ترس از آینده از دست دادم می دانم که باید توکل کنم و از خدا کمک بخواهم ولی هیچ وقت دلم آرام نمی گیرد.اگر میشه کمکم کنید.ممنون
مشاور (خانم مریم مردانی)
با سلام و عرض ادب دوست گرامی مشکل اصلی شما آن است که به دنبال کنترل فکر ها هستید. این درحالی است که نمی توان فکر را کنترل کرد چنانچه تاکنون نیز به این نتیجه رسیده اید. به جای کنترل فکر ها سعی کنید با آنها زندگی کنید. به عبارت دیگر این افکار در شما تا حدی پیش روی کرده است که به جای آن که با آن زندگی کنید و آنها را به همراه سایر افکار خود در زندگی در شرایط مناسب مورد استفاده قرار دهید تا حدی آنها را بزرگ کرده اید که همانند یک مه جلوی چشم شما را گرفته و دائما از میان این مه به اطراف خود نگاه می کنید و تا زمانی که با تکرار این افکار غلظت این مه را زیاد کنید از دست آن خلاص نشده و به تدریج دیگر چیزی جز این افکار را نخواهید دید. دوست عزیز به منظور بهبود این شرایط لازم است این افکار همراه با سایر افکرا ابتدا پذیرفته و سپس تبدیل به ابری کنید که بالای سر شما با شما همراهی می کند یعنی این ابر را تصور کنید که با شما در زندگی هر جا که می روید حرکت می کند اما چون بالای سر شماست جلوی دیدتان را نمی گیرد. افکار مختلف لازمه زندگی مشترک هستند اما اصرار زیاد بر دسته ای از افکار منجر به منحرف شدن ذهن از افکار دیگر می شود. دوست عزیز ذهن شما به این فکرها عادت کرده است. یعنی یادگرفته که اوقات مختلف با هر وقت اضافی به پرورش فکر هایی بپردازد که نمونه آن را بیان کردید. برای تغییر این روند لازم است پیش از هرچیز برا ی خود مشخص کنید که چرا به این دنیا آمده و با چه هدفی زندگی می کنید. گاهی فکر ما به این دلیل هرز می رود که از فکر های مهم تر دور شده. گاهی قدم نگذاشتن در مسیر صحیح و مشغول نکردن خود با فعالیت های متنوعی که ما را به هدف زندگیمان نزدیک می کنند به تدریج ذهن فضاهای خالی بسیاری پیدا می کند که آن را صرف فکر های دیگری خواهد کرد. البته این شیوه فکر گاهی از دیگران نیز به خصوص در سالهای اولیه زندگی آموخته می شود اما ما دراینجا به سهم شما در این مشکل می پردازیم و با گسترش این سهم در صدد خوهایم بود که اثرات یادگیری های گذشته هم از بین برود. بنابراین پیش از هر چیز به این موضوع بپردازید که چه اهدافی در زندگی دارید: در ابعاد گوناگونی چون تحصیل، کار، ارتباطات اجتماعی، خانوادگی، ارتقای سطح مذهبی، تفریح ، هنر و سلامتی اهداف خود را به دقت مشخص کنید. مشخص کنید که برای رسیدن به این اهداف چه کارهایی لازم است انجام دهید . برای انجام این کارها برنامه ریزی کرده و برای هر روز خود برنامه داشته باشید. ذهنی که هر روز درگیر فعالیت های متنوعی است و فرصت خالی چندانی ندارد و هر بار ملزم به فکر کردن به یک موضوع جدید و متنوع است وقت خالی برای فکر کردن به موراد دیگر نخواهد داشت. البته توجه داشته باشید که در این برنامه صرفا به فعالیت های فکری نپردازید چراکه لازم است بخشی از روز شما صرف فعالیت های بدنی شود. از جمله این فعالیت ها ورزش یا شرکت در کلاس های مختلف خواهد بود. وقتی مثلا تقویت مهارت های ارتباطی را در برنامه روزانه خود دارید و قصد دارید با بدست آوردن این مهارت ارتباطات اجتماعی خوبی داشته و خود رابرای یک زندگی مشترک خوب آماده کنید، به تدریج در این باره کتاب خواهید خواند و مسلما برای یادگیری بهتر ذهن شما نیاز دارد به این آموخته ها فکر کند. تجربه رویارویی با افراد مختلف، اساتید مختلف و محیط های متنوع می توانند در تغییر جهت فکری بسیار مؤثر واقع شوند.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}